English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6562 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radio navigation U ناوبری رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
consol U دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
radio range U ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
Other Matches
navigation mode U روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
tacan U نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
piloting U ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
inertial navigation U سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
navigating bridge U پل ناوبری
universal drafting machine U خط کش ناوبری
navigation U ناوبری
celestial navigation U ناوبری نجومی
coasts U ناوبری کرانهای
navigation light U چراغهای ناوبری
pilot U ناوبری کردن
bathymetric navigation U ناوبری ژرفایافتی
aids to navigation U کمکهای ناوبری
navigated U ناوبری کردن
navigates U ناوبری کردن
navigating U ناوبری کردن
coast U ناوبری کرانهای
aerial navigation U ناوبری هوایی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
dead reckonning U ناوبری کور
navigate U ناوبری کردن
pilots U راهنمای ناوبری
piloted U راهنمای ناوبری
piloted U ناوبری کردن
pilot U راهنمای ناوبری
satellite navigation U ناوبری ماهوارهای
inertial navigation U ناوبری لختی
pilots U ناوبری کردن
aeronautical chart U نقشه ناوبری هوایی
dead reckonning tracer U میز ناوبری کور
inertial navigation system U سیستم ناوبری ماندی
omega U سیستم ناوبری امگا
navigational grid U بادزن کمک ناوبری
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
vectors U مسیر ناوبری هواپیما
vector U مسیر ناوبری هواپیما
hyperbolic navigation system U روش ناوبری هذلولی
stellar inertial navigation U ناوبری لختی ستارهای
day beacon U برج ناوبری روز
subsurface navigation U ناوبری زیر سطحی
air plot U نقشه ناوبری هوایی
tacan U سیستم ناوبری تاکان
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
tactical air navigation U رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
astro tracker U وسیله ناوبری خودکار نجومی
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
plotting chart U نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
piloting U ناوبری در کنار ابهای ساحلی
aeronautical plotting chart U نقشه مخصوص ناوبری هوایی
celestial navigation U ناوبری بااستفاده از صور فلکی
coasting U ناوبری کرانهای navigation coasting :syn
day beacon U برج ناوبری مورد استفاده درروز
augmentation support set U دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
aeronautical information overprint U اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
aeronautical plotting chart U نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
hyperbolic navigation U ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
pursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
situation indicator U دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
pseudopursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
radial U شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radials U شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
dead reckonning tracer U وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
shoran U نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
radar danning U ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
plotting U رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
radio U رادیویی
radioed U رادیویی
radioing U رادیویی
radios U رادیویی
broadcasting U رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
radmail U پست رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
play by play U پخش رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
call signs U معرف رادیویی
call sign U معرف رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
wave U موج رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
waved U موج رادیویی
waves U موج رادیویی
waving U موج رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
net call sign U معرف رادیویی شبکه
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
direction finder U جهت یاب رادیویی
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
spotter U کمک مفسر رادیویی
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
radio U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
play by play U پخش رادیویی مسابقه
wave front U جبهه امواج رادیویی
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
fade U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
listening silence U به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
high frequency U فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
Recent search history Forum search
2interfereometry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com